-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 12:18
پروردگارا!!! بار دیگر امده ام تا از گلستان معطر اجابتت شکوفه ی نیاز بچینم امده ام تا در امواج رحمتت غرق شوم اخر تنهایم و از راه مانده پس افتاب رحمتت را از من باز مگیر ودرسحرگاهان که خالصانه تو را می خوانم ندای بی کلامم رو پاسخ بده خدایا!!! من از پستی و پلیدی گریزانم می خواهم پاک باشم محتاج یاری و توفیق تو هستم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 15:54
عزیزم سلام یه چیزی بیا بی وفا شیم دوست دارم که ما یه جوری از هم جدا شیم فکر شو کردم دیدم واسی چی دیوو نه شیم بهتره ما هم مثل تمام عاقلا شیم هدف من و تو از حرفای زیبامون چیه کاشکی تصمیم بگیریم با یکی اشنا بشیم می دونی دیدم نمیشه من و تو با هم باشیم هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم ما دو تا اسیر یکدیگر شدیم یه جور بد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 15:41
سلام به نازنینی که دیروز عاشقیمان مرابیش از غرورش دوست می داشت اما امروز عاشقی که بالا رفتن از صخره ها کمی دشوار تر است غرورش را بیش از من دوست دارد هراسی نیست ما دل و دیده سپردیم به طوفان و بلا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 مردادماه سال 1385 16:06
مدت هابود که می خواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم. اما نتوانستم. دوست داشتم هنگامی که از کنارم می گذری این راز را در چشمان عاشقم بخوانی.ولی تو با بی اعتنایی می گذشتی تا اینکه امروز قلم را برداشتم تا از بی مهریت بنویسم. ولی وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشتم "با تمام وجود دوستت دارم"
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مردادماه سال 1385 13:47
گناه من سنگین تر از چشمای تو نیست گناه من سنگین تر از نگاه تو نیست گناه من عاشق تو بودن است گناه تو دل از من ربودن است گناه من برای تونوشتن است گناه تو برای من خواندن است گناه ما بدون هم مردن است گناه ما عاشق هم بودن است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 مردادماه سال 1385 20:37
حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم حیف غصه ای که خوردم، چون ازت خبر نداشتم حیف اون روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم حیف شوقی که تو گفتی داری اما من ندیدم حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم حیف رویام که واسه تو از قشنگیاش گذشتم حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب حیف وقتی که تلف شد واسه دیدن تو ، تو خواب حیف با وفایی من،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 مردادماه سال 1385 18:14
عاشقی یعنی اسیر دل شدن... با هزاران درد و غم یکی شدن... عاشقی یعنی طلوع زندگی... با صداقت همنشین گل شدن... عاشقی یعنی که شبها تا سحر... غرق در دنیای رویاها شدن... عاشقی یعنی تحمل،انتظار... مثل ماه آسمون تنها شدن... عاشقی یعنی دو دیده تا ابد... پر ز گوهرهای دریایی شدن... عاشقی یعنی ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 21:45
دوستت دارم لحظه ای که اسمت را بر زبان می آورم دوستت دارم زمانی که دستت، دستانم را می فشارد دوستت دارم زمانی که در کنار هم آینده ای مبهم را ورق می زنیم و زمانی که از همان لحظه ها پلی می سازیم برای دوست داشتن دوستت دارم زمانی که در کنار هم نشسته ایم و گوییکه هیچگاه خیال برخاستن نداریم دوستت دارم و لحظاتی که با تو هستم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 مردادماه سال 1385 11:39
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قایم کردم اما نمیدونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم رو میشکنی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 مردادماه سال 1385 12:33
یادته یه روزی بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟ گفتی اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره ... گفتم یه خواهش دارم ؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار ... گفتی به چَشم ... حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 مردادماه سال 1385 17:55
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1385 21:28
غروب شد خورشید رفت آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت ناگهان ستاره ای چشمک زد ....... آفتابگردان سرش را پایین انداخت...... آری گلها هیچوقت خیانت نمی کنند...............
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 مردادماه سال 1385 16:14
با خودم عهد بستم باردیگرکه تورا دیدم ، بگویم ازتودلگیرم ولی بازتورا دیدم و گفتم: بی تومیمیرم
-
چه قدر سخته
دوشنبه 2 مردادماه سال 1385 08:40
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هات و خیس کنه اما مجبوری بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشق رو ازت گرفته و به جاش زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده زل بزنی و به جای اینکه پر از کینه و نفرت بشی حس...
-
تنها با خاطراتم خوشم
شنبه 31 تیرماه سال 1385 21:10
تقدیم به دل شکسته ها دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم کاش می شد سرنوشت را...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 تیرماه سال 1385 20:49
اگر کسی تو را انطور که می خواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را دوست ندارد عشق به زبان توصیف نمی شود بلکه با قلب هدیه می شود با پل عشق می توان فاصله ها رو کم کرد عشق واقعی نیازی به توصیف ندارد هیچ چیز بر عشق نمی تواند حکومت کند بلکه این عشق است که حاکم بر همه چیز است با عشق زمان فراموش می شود با زمان هم عشق عشق...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 تیرماه سال 1385 10:38
و قتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی حاضری که بگذری از...