قلب تنها

عاشقانه

قلب تنها

عاشقانه

عزیزم  سلام یه چیزی بیا بی وفا شیم

دوست دارم که ما یه جوری از هم جدا شیم

 

فکر شو کردم دیدم واسی چی دیوو نه شیم

بهتره ما هم مثل تمام عاقلا شیم

 

هدف من و تو از حرفای زیبامون چیه

کاشکی تصمیم بگیریم با یکی اشنا بشیم

 

می دونی دیدم نمیشه من و تو با هم باشیم

هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم

 

ما دو تا اسیر یکدیگر شدیم یه جور بد

کاش فراموش کنیم ازدست هم رها بشیم

 

دور شدیم از حرفای روزای اشناییمون

سخته اما بیا باز مث غریبه ها بشیم

 

ستاره خواستم بچینم دیگه دستم نرسید

ما باید نزدیک تر از این به ستاره ها بشیم

 

یه چیزی مث یه شک من و رها نمیکنه

بیا امشب من و تو غرق یه دعا بشیم

 

فکر شو کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره

بیا باز بنده ها عزیز واسه خدا بشیم

 

خواستم امتحان کنم ترو ببینم چی میگی

بیا به هر چی بود توی شعر بی اعتنا باشیم

 

 

سلام به نازنینی که دیروز عاشقیمان مرابیش از غرورش دوست می داشت

اما امروز عاشقی که بالا رفتن از صخره ها کمی دشوار تر است

غرورش را بیش از من دوست دارد

هراسی نیست ما دل و دیده سپردیم به طوفان و بلا